تسلیت.............................................

خداحافظ! خداحافظ! خداحافظ! و مدام خداحافظی از این و آن... و این بار او کوله بار سفر بسته بود... گریه کردم اما باز هم دلم راضی نشد... هوای گریه در سرم می پیچد سفرت بخیر...سفرت بخیر... رفتی اما چه زود... کاش لحظه ای دیگر می ماندی ای کاش!
عشق بارانت میکردم و گلباران می شدی از عطر صدای خستگانی چون من...
دیگر من هم می خواهم به این زندگی خدانگهدار بگویم...اما آه که خداحافظ چه سخت است...
پناهگاهم اشکانی شده که در چشمانم جمع شده است...
ببار چشمان...
باز هم تنهایی رفیقم در نبودت شده...
تنها نیستم با تنهاییها...و تنها نخواهم بود با یادت...و همیشه زنده ای در چشمانی که می بارند به خاطر تنهاییها








برای دیدن مطالب بیشتربه ارشیوهفتگی سری بزنید