عربه بچش تو اتوبوس به دنيا مياد اسمشو ميذاره عبدالواحد

 

یک دفعه به یه آبادانی می گن با مخابرات جمله بساز آبادانی گفت مخا برات برقصم

 

عربه ميره حرم امام رضا دعا ميكنه يا امام رضا يه تويوتا بهم بده چهار پنج بار اين حرفو تكرار كرد اصفهانیه هم از اون طرف مي گفت يا امام رضا يه هزارتوماني بهم بده چندين بار تكرار كرد عربه عصباني ميشه مگه ولك اين هزارتومان بگير بزار حواسش به ما باشه


فریدون هميشه لباس مشكی میپوشيده.دوستاش ميگن چراهميشه مشكی میپوشی؟
ميگه:آخه من ختم روزگارم

 

غضنفر ميره سربازي دشمن شروع میکنه به خمپاره زدن، فرمانده داد میزنه: سنگر بگیرید، سنگر بگيريد!
غضنفر پامیشه داد میزنه، نه،نه
براي من بربري بگيريد

 

از يه آباداني مي پرسندجمعيت آبادان چندنفره؟ميگه ولله بادهاتهاي اطرافش ۶۰-۷۰ميليوني ميشه

 

طرف اسم بچه اش رو ميزاره اس ام اس ميگن اين چه اسميه ؟ ميگه چيه از پيام که با کلاس تره!


روباهي به زاغي گفت: چه دمي، چه سري، عجب پايي! زاغ عصباني شد و گفت: بي‌تربيت! خجالت بکش.. اون موقع من کلاس اول بودم... حالا شوهر دارم